کی؟!کی!؟کجا؟! |
دلم اینجاست...
[ سه شنبه 90/10/6 ] [ 6:34 عصر ] [ زهرا ]
همیشه نزدیکای مهر که میشد به خودم قل میدادم که این امسال هرو دیگه قل میدم خوبه خوبه خوب درس بخونم..... همین موقع ها میشد که دلم میخواست برم همه ی درسامو پیش مطالعه کنم تا بالاخره به آرزو ی دست نیافتنیم که شاگرد اولی بود برسم... ........همیشه اول مهر پر جون میرم مدرسه و به روز سوم که میرسم مثل یه باد کنک که درشو خوب نبسته باشن انگار بادم خالی میشه و تمام حس و حالم میپره...کم میارم.... .ضربه فنی میشم و یه پوئن میدم به بقیه ی دوستانم و خیلی وقتام به علت زیبایی حرکت یه پوئن اضافی هم دارن .......هعی......چه خالی بندی هایی که تو تابستون به خودم نمیگم......چقدر بده آدم خودشو این جوری گول بزنه.....اما دروغشم واسم شیرینه.... می خوام امسال درس بخونم....بهتون وعده میدم شاگرد اول میشم....... ومی شم؟ خوب گوش کن:چه می شنوی؟؟؟؟ دیگر صدای تابستونه فصل شادی و خنده به گوش نمیرسد..... دیگر....صدا نمی آید.....فقط بو می آید....بوی کتاب....درس...مدرسه...... بوی مهر.... 1: وعده:قل هایی که میدهیم و به قل هایمان عمل میکنی 2: وعید:قل هایی که میدهیم و در انجام آنها کوتاهی میکنیم.... [ پنج شنبه 90/6/31 ] [ 11:31 صبح ] [ زهرا ]
امرووووووووووووز می خوام برم مدرسه ی خواهرم جشن شکوفا بعد از اوووووووووووووووونجا می ریم خوووووووووووووووونهی مادر بزرگم بعدا خبرها رو می گم بهتووووووووووووووون الان باید برم بای
[ پنج شنبه 90/6/31 ] [ 12:43 صبح ] [ زهرا ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |